پروندهی «شکار خاموش در وزارت اطلاعات» شماره ۴- «سکوت مرگ؛ اعترافات خفهشدهی ناصر سرمدی»
به یکی از مهمترین و تاریکترین فصلهای فروپاشی امنیتی رژیم میپردازد؛ جایی که شکنجهگران، بازجوها و استادان توابسازی، خود در معرض ریزش، فرار و سکوت کشنده قرار گرفتهاند.
ناصر سرمدی (برادر حمید)؛ شکنجهگر جنگل، توابساز دهه ۶۰، مأمور قتل و «مردی که دیگر نیست»
ناصر سرمدی، معروف به «حمید بازجو»، یکی از چهرههای امنیتی دهه ۶۰ و مسئول مستقیم سرکوب مقاومت جنگل در مازندران و گیلان بود. او بعدها به وزارت اطلاعات منتقل شد و در آموزش «خط توابسازی» و شکنجه روانی در دهههای ۷۰ و ۸۰ فعال بود.
اما امروز، از او هیچ خبری نیست. نه در صحنه، نه در تلویزیون، نه در واکنشها. تنها یک اعتراف از او در مستندهای «رمز عبور» باقی مانده که گفت:
«وقتی با یک مجاهد روبهرو میشوی که همهچیزش را میداند، تازه میفهمی که چقدر دروغ گفتهای.»
این جمله، امروز سند سقوط نهایی مردانیست که عمری برای دستگاه امنیتی نفس کشیدند.
فروپاشی ساکت:
شاید بدترین حالت، مرگ فیزیکی نباشد، بلکه مرگیست که در آن حتی اجازه صحبت، دفاع یا حتی «شکنجهگری» هم دیگر وجود ندارد.
ناصر سرمدی، ابوالحسن موسوی خورشیدی (سلیمان)، بهروز بابایی (صادق) و سایر عوامل سرکوب، اکنون یا:
دژخیمان التاقط وزارت اطلاعات تهران بهروز بابائی وابوالحسن خورشیدی
در سکوت قبر سیاسی فرو رفتهاند،
یا در پناه حفاظهای امنیتی ناپدید شدهاند،
یا زیر بار نابودی ساختار امنیتی نظام دیگر توان فعالیت ندارند.
واقعیت تلخ:
جمهوری اسلامی، در دهه ۶۰ به امثال ناصر سرمدی برای سرکوب متکی بود، اما در دهه ۱۴۰۰ همان افراد یا فراریاند، یا ساکت، یا خود قربانی همان سیستمی شدهاند که ساخته بودند.
و این است «مرگ خاموش» یک سیستم اطلاعاتی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر