«هفتچشمه؛ سرچشمه خون و آزادی»ایلام و هفتچشمه؛ جغرافیای خون و مقاومت قسمت چهارم
«هفتچشمه؛ سرچشمه خون و آزادی»ایلام و هفتچشمه؛ جغرافیای خون و مقاومت قسمت چهارم
فصل سوم
ایلام و هفتچشمه؛ جغرافیای خون و مقاومت
۱. ایلام در تقاطع تاریخ
هفت چشمه ایلام
استان ایلام، با کوهستانهای صعبالعبور و عشایر مقاوم، همواره جایگاهی ویژه در تاریخ مبارزات مردم ایران داشته است. این خطه، که مرز میان ایران و عراق است، در طول جنگ هشتساله، بهای سنگینی پرداخت؛ اما در همان حال، بذرهای مقاومت علیه دیکتاتوری خمینی نیز در دل آن جوانه زد.
ایلام نه فقط جغرافیا، که یک سنگر تاریخی است.
۲. هفتچشمه؛ از روستا تا سرچشمه مقاومت
هفت چشمه ایلام سرزمین لاله های سرخ مقاومت وطبیعت
تصویری از سر چشمه فداکاریهای بی نهایت وبی چشم داشت هفت چشمه تبدار، که خلق وتاریخ مینازد به این یلان مجاهد ،کوه وار
در دل این استان، روستای هفتچشمه قرار دارد؛ روستایی کوچک با جمعیتی محدود، اما با نامی بزرگ در تاریخ مقاومت.
هفتچشمه به «سرهچشمه» معروف شد، چرا که سرچشمهی شهامتهای بزرگی بود. از همین خاک کوچک، چندین شهید برخاستند و نامشان را با خون خود بر تارک تاریخ نوشتند.
از هدایت کریمبیگی فرمانده فاز نظامی ایلام در سال ۱۳۶۰
تا عبادالله نادری پرستار فداکار که در قتلعام ۶۷ جان داد
تا خانواده زمانی با چندین شهید از دهه ۶۰ تا ۱۴۰۴
این پیوستگی نشان میدهد که هفتچشمه فقط یک نقطه جغرافیایی نیست، بلکه یک «کانون مقاومت» است.
۳. ایلام و فاز نظامی مقاومت
ایلام بهدلیل موقعیت مرزی و کوهستانی، بهسرعت پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به یکی از پایگاههای طبیعی مقاومت تبدیل شد. مجاهدین خلق در این منطقه، ضمن ارتباط با عشایر و روستاییان، توانستند بخشی از فاز نظامی را سازماندهی کنند.
ایلام، مانند مازندران و گیلان، به «جبهه جنگل و کوهستان» شهرت یافت. اما ویژگی خاص آن، ترکیب جغرافیای مرزی با روحیه ایلاتی بود؛ ترکیبی که هم امکان مخفیکاری میداد و هم پشتوانه اجتماعی گستردهای ایجاد میکرد.
۴. هفتچشمه و قتلعام ۶۷
وقتی در تابستان ۱۳۶۷، خمینی فرمان قتلعام زندانیان سیاسی را صادر کرد، ایلام و هفتچشمه هم بینصیب نماندند. عبادالله نادری، پرستار فداکار و دایی خانواده زمانی، در همین کشتار سربدار شد.
این نشان میدهد که هفتچشمه هم در فاز نظامی و هم در فاز سیاسی و زندان، خون داده است.
۵. پیوستگی تاریخی تا امروز
آنچه هفتچشمه را متمایز میکند، استمرار خون و مقاومت است.
از سال ۱۳۶۰ با هدایت کریمبیگی،
تا ۱۳۶۷ با عبادالله نادری،
تا ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ با خزعل و فلاح زمانی،
تا ۱۳۸۴ با حجت زمانی،
و نهایتاً تا ۱۴۰۴ با علی زمانی.
این یعنی بیش از ۴ دهه مقاومت، بدون وقفه. هفتچشمه به یک «نماد تاریخی» تبدیل شده است؛ گواهی زنده بر این حقیقت که مقاومت نه یک اتفاق مقطعی، که یک جریان عمیق اجتماعی است.
۶. هفتچشمه؛ در حافظه مقاومت ایران
نام هفتچشمه امروز کنار نامهایی چون خیپوست در مازندران و دلخانی در رامسر و بیبالان در رودسر میدرخشد. این نقاط، حلقههایی از یک زنجیر هستند؛ زنجیر مقاومت سراسری مردم ایران در برابر دیکتاتوری مذهبی.
جمعبندی:
هفتچشمه، اگرچه در جغرافیا کوچک است، اما در تاریخ مقاومت ایران، یک سرهچشمه است. سرچشمهای که خون شهیدانش، از هدایت و عبادالله تا زمانیها، آن را به جویباری جاودان بدل کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر