سقوط بیصدا؛ ۴۰ فرمانده در ۱۲ روز پروندهای درباره فروپاشی امنیتی و نفوذ مرگبار در رژیم ولایت فقیه
بهکوشش: مصطفی نیکار
۱. مقدمه: پایان اقتدار امنیتی رژیم با صدای خاموش
رژیم ولایت فقیه در طول ۴۵ سال، همواره با تکیه بر شبکه امنیتی و دستگاههای سرکوبِ اطلاعاتی، اقتدار خود را بر پایه ترس بنا نهاده بود. اما جنگ ۱۲ روزه اخیر، که با حملات هدفمند و بیوقفه از سوی اسرائیل به مراکز حساس و مهرههای کلیدی امنیتی همراه شد، پرده از یک حقیقت بزرگ برداشت: نفوذ عمیق، شکاف درونی و ناتوانی کامل رژیم در حفاظت از سرهای اصلی امنیتی و نظامی خود.
در این شماره ویژه، به فهرست فرماندهان کشتهشده، اعترافات ناخواسته مقامات، شکاف در دستگاه اطلاعات، و صدای لرزان روحانی و لاریجانی میپردازیم؛ صدایی که دیگر نه از موضع اقتدار، بلکه از تهِ چاه ترس و بیپناهی بیرون میآید.
۲. ضربه اول؛ لیست مستند فرماندهان نظامی کشتهشده
بر اساس اطلاعات منتشرشده و منابع نیمهرسمی، بیش از ۴۰ فرمانده، کارشناس، افسر ارشد سپاه و نیروهای مسلح رژیم ایران در جریان حملات ۱۲ روزه اسرائیل کشته شدهاند. برخی از این چهرهها از فرماندهان سابق جنگ سوریه و برخی از آنان در رده بالای ستاد کل نیروهای مسلح یا در بخش هستهای فعالیت داشتند. رسانههای رسمی رژیم، بخشی از این کشتهها را پنهان و بخشی را با القاب فریبنده چون «شهید راه امنیت» و «دانشمند نظامی» معرفی کردهاند. اما حقیقت این است: رژیم نتوانست حتی مهمترین مهرههای اطلاعاتی و نظامی خود را حفظ کند.
۳. صدای وحشت از درون رژیم؛ روحانی و لاریجانی در شوک
حسن روحانی که سالها با شعار «مردم، مردم» خود را در برابر نظامیگری خامنهای معرفی میکرد، در واکنش به حملات اسرائیل در ۲۳ خرداد، بیانیهای صادر کرد که بیشتر شبیه مرثیهای بر سقوط امنیتی رژیم بود. او بدون نام بردن از شکست، از «آزمونی که صبر و بصیرت میطلبد» سخن گفت. روحانی با تأکید بر «راههای نفوذ» و لزوم «افزایش سامانههای اطلاعاتی»، در واقع به شکست شبکه اطلاعاتی اعتراف کرد.
علی لاریجانی نیز با عباراتی نظیر «ضربه به ریشه اعتماد ملی» و «نابودی مغزهای امنیتی»، عمق ترس حاکمیت را نشان داد. این حرفها نه از سر دلسوزی، بلکه بهمثابه آژیر خطر برای باندهای درون رژیم بود که دیگر هیچ حفاظی برای آنها باقی نمانده است.
۴. نفوذ تا مرکز؛ جاسوس در اداره ضدجاسوسی
محمود احمدینژاد سالها پیش در یک ویدئوی علنی گفت: «بالاترین مسئول اداره ضد جاسوسی علیه اسرائیل، خودش جاسوس اسرائیل بود.» این جمله، امروز دیگر صرفاً یک ادعا نیست. با افشاگریهای اخیر درباره سرقت آرشیو هستهای، روشن شده که اداره کل ضدجاسوسی وزارت اطلاعات، خود محل نفوذ و فعالیت مزدوران موساد بوده است.
از دهها عملیات موساد در عمق خاک ایران تا بهسرقترفتن اسناد فوقمحرمانه، همه چیز گواه یک واقعیت تلخ برای رژیم است: ساختار امنیتی رژیم ولایت فقیه پوسیده و آلوده به جاسوس است.
۵. فروپاشی تربیت امنیتی؛ موسوی خورشیدی، بابائی، سرمدی
شکار خاموش فقط در بیرون رخ نداد. درون وزارت اطلاعات نیز تصفیههای خزنده و مرگبار آغاز شد. ابوالحسن موسوی خورشیدی و بهروز بابائی، از شکنجهگران دهه ۶۰ و آموزشدهندگان ناصر سرمدی، بهشکل مرموزی حذف شدند؛ اولی در مسیر انتقال به مشهد کشته شد، دومی بهدست قربانیان سابق خود مجازات گردید.
ناصر سرمدی، فرمانده اطلاعات سپاه شمال، در سکوت، از سیستم حذف شد. اعترافات خفهشدهی او در پروندههای محرمانه، هرگز به رسانهها درز نکرد. اما آنچه روشن است، اینکه مکتب اطلاعاتی دهه ۶۰، دیگر نه مشروعیت دارد، نه امنیت.
۶. شلیک آخر؛ چرا خامنهای از پیروزی گفت؟
در حالیکه موج حملات بیوقفه به عمق ایران ادامه داشت و پدافندها خاموش شده بودند، خامنهای در یک سخنرانی گفت: «ما پیروز شدیم.» این جمله، برای بدنه نظام بیشتر شبیه اعترافی تلخ به شکست سنگین اما غیرقابلبیان بود.
رژیمی که روزی با موشکباران عربستان و تهدید به «نابودی اسرائیل در ۷ دقیقه» سخن میگفت، اکنون در برابر نفوذ هوشمند، جنگ سایهها، و فروپاشی امنیتی از درون، به مرحله انکار و فریب مخاطب رسیده است.
۷. جمعبندی نهایی؛ پایان جنگهای بیرونی، آغاز شورش درونی
در ۱۲ روز، ۴۰ فرمانده کشته شدند. ساختار اطلاعاتی لو رفت. موساد، قلب امنیت رژیم را شکافت. مردم، با خشم، به پیامهای سلبی و تهی روحانی و لاریجانی گوش نمیدهند.
این جنگ، فقط یک رویارویی خارجی نبود؛ پیشدرآمدی بود بر فروپاشی کامل درونی رژیم ولایت فقیه.
رژیم نمیتواند بر زخمهایش مرهم بگذارد، چون این زخمها از درونش میجوشند.
و مردم، آمادهاند. نه برای صبر، بلکه برای شورش. نه برای بصیرت، بلکه برای تغییر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر