۱۴۰۴ شهریور ۲۱, جمعه

"زیستن بر لبه‌ی تیغ"نوشته عادل عبیات در رابطه با واژه التقاط برای حذف مجاهخدین

"زیستن بر لبه‌ی تیغ"


نمازمجاهدین خلق ایران همراه وبا حضور مریم رجوی در

 مسجد فاطمه زهرا در اشرف ۳ در آلبانی

در این تلاش می‌خواهم از واژه‌ای بنویسم که به اندازه‌ی تاریخ جمهوری اسلامی نه چونان مفهومی تحلیلی، که همچون مُهری برای حذف بر پیشانی مجاهدین کوبیده شده است، واژه‌ی التقاط. واژه‌ای که نه از دل خوانشی دقیق برآمده باشد و نه بر زمین فکر نشسته، که زاییده‌ی اراده‌ی بی‌خانمان کردن است، واژه‌ای برای خلع ید کردن، برای حذف، برای نفی . قبل از آن می‌خواهم به جهان عرب گریزی بزنم، جایی که صدام، قذافی و یا علی عبدالله صالح نیز به همان معنا دست به آمیختن زدند، ایدئولوژی‌های وارداتی را به زبان اقلیم خود ترجمه کردند، اما هیچ‌کس آن را التقاط نخواند، که بومی‌سازی و راه ملی نامید و از آن‌جا دوباره به ایران بازمی‌گردم، تا نشان دهم چرا آن‌چه در مدار قدرت مشروعیت یافت، در مدار مقاومت به حکم حذف بدل شد. در این مسیر نشان خواهم داد که التقاط در حقیقت نه اتهام، که یک وضعیت اگزیستانسیال است، ایستادن در مرز، زیستن در میانه و خلق امکانی تازه در برابر خلوص مرگ‌بار قدرت. سوسیالیسم در دست صدام حسین چون پرچمی بر زخم عرب پیچیده شد، نه مارکس بود و نه محمد، که کوششی برای ساختن هویتی تازه بود، هویتی که خون مشروعیتش را از راه عربی و از اقلیمی عربی می‌گرفت. قذافی وقتی در کتاب سبز از سوسیالیسم اسلامی صحبت کرد، عدالت را به رهایی گره نزد، که شریعت را به دولت دوخت تا دیوار اقتدارش استوارتر شود و علی عبدالله صالح، در یمنِ پر از ترک و شکاف، اقتدار قبیله را در واژه‌های جمهوریت و سوسیالیسم حل کرد تا بر خرابه‌های وحدت، چتری لرزان پهن کند. هیچ‌کس این‌ها را التقاطی نخواند، چه‌که قدرت همواره حق دارد تناقض خود را با نامی دیگر بپوشاند، راه ملی، بومی‌سازی،گ یا سوسیالیسم عربی. اگر بخواهیم ریشه را بجوییم، ماجرای التقاط تنها یک نزاع مفهومی نیست، که نشانه‌ی شکافی عمیق‌تر است، شکافی که از لحظه‌ای آغاز شد که نه جهان عرب و نه ایران، از یک تاریخی به بعد، نتوانستند اندیشه و فکر را همچون اروپا از دل ضرورت‌های خود بزایند یا تولید کنند و آن را به افق تاریخی خود پیوند دهند. در این سرزمین‌ها انسان همواره در میانه ایستاده است، نه زاینده‌ی مفاهیم، که ترجمانِ آن‌ها، نه خالقِ اندیشه، که مصرف‌کننده‌ی آن و این ایستادن در میان، این ناگزیر بودن به واردات، خود وضعیتی اگزیستانسیال است، پرتاب‌شدگی به جهانی که فکرش از بیرون می‌آید و باید با واژگان درون ترجمه شود تا بر اقلیم بچسبد. چنین انسانی همیشه در مرز زیسته است، نه به تمامی صاحب اندیشه و نه بی‌فکر، نه تماماً خالق و نه صرفاً وام‌گیرنده‌ی خاموش. این وضعیت همان ریشه‌ی تاریخی واژه‌ی التقاط است، زخمی که نشان می‌دهد خانه‌ی اندیشه در این جغرافیا هرگز درونی بنا نشد، که همواره در میانه‌ی ترجمه و بومی‌سازی، میان اقتباس و انکار، در حال لرزیدن بود. اما وقتی مجاهدین تلاش کردند مفاهیم عدالت، آزادی و رهایی را در متن اسلام بازنویسی کنند، همان فرایندی که در جهان عرب نام مشروعیت یافت، در ایران به التقاط نام گرفت. این واژه نه توصیف نظری، که فرمانِ حذف بود، نفی از سوی سنت و نفی از سوی مدرنیته و روشنفکری، در واقع بیرون راندن از اردوگاه کنش سیاسی و خلع ید از هر خانه و هر زبان. التقاط یعنی نادیده گرفتن ضرورتی که نه از تصادف، که از تاریخ زاده شد، ضرورتی که می‌گفت آزادی در این جغرافیا تنها آنگاه می‌تواند جان بگیرد که از رگ‌های دین بگذرد و با واژگان زمین پیوند بخورد و بومی شود. اگر از زاویه‌ی اگزیستانسیالیسم نگاه کنیم، التقاط نه نقص، که نام دیگر بودن در مرز است، وضعیت انسانی که نه در ایمان آرام می‌گیرد و نه در بی‌ایمانی مطلق، که در شکاف ایستاده، میان بودن و نبودن، میان سنت و مدرنیته، میان خدا و بی‌خدایی، در عصیانی دائمی. این انسان شورشی خودِ امکان است، امکان عبور، امکان گسست، امکان خلق راهی تازه. قدرت از چنین انسانی می‌ترسد، چرا که خلوص برایش ضامن انقیاد است و شورشی بودن، یادآور گریز از مرکزیت قدرت. عاصی بودن نه فقط موقعیت تاریخی، که یک وضعیت هستی‌شناختی است، جایی که انسان از امنیت هر دو اردوگاه کنده می‌شود و به تنهایی‌اش پرتاب می‌گردد و در همان تنهایی امکانی تازه زاده می‌شود. التقاط از این نگاه نه لکه‌ای برای پاک کردن، که زخمی برای زیستن و ساختن است، زخمی که هم‌زمان رنج و امکان را حمل می‌کند، رنج از آن‌که هیچ خانه‌ای تو را به تمامی نمی‌پذیرد و امکان از آن‌که می‌توانی خانه‌ای تازه بنا کنی. مجاهدین در همین وضعیت ایستادند، نه در خلوص و ارتجاع مرگ‌بار ایمان سنتی غرق شدند و نه در بی‌ریشگی ایدئولوژی‌های وارداتی. آن‌ها در میان زیستند، در مرز، بر لبه‌ی تیغ و همین زیستن آنان را به سوژه‌ای یگانه برای فردای ایران بدل کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پرده‌برداری از تئاتر خانواده‌ها شمارهٔ ۲ – چهره‌ها و مزدوران صحنه‌گردان پروندهٔ ویژه افشاگری

  پرده‌برداری از تئاتر خانواده‌ها شمارهٔ ۲ – چهره‌ها و مزدوران صحنه‌گردان پروندهٔ ویژه افشاگری کلیک کنید وتمام مطلب را از سایت خروش جنگل بخو...